مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا
صبرت از پای درآورده شکـیـبایی را ای که سوزانده غمت لالۀ صحرایی را دل به دریا بزند هر که دلش بیتاب است تو به صحرا زدهای آن دل دریایی را داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علَم در دل سـوخـتهات خـیـمـۀ تـنهـایی را دیـدهای آنچه تمـاشا نـشود با هر چشم و کسی جز تو ندید آن همه زیبایی را دم به دم خطبۀ غرّای تو تیغ علویست بر سر انداخـتـهای چـادر زهـرایی را قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت از تو آموخت سخن، شیوۀ شیوایی را آه ای سنگ صبـور دل بیتـاب رباب بــاز آرام بـخــوان نـغــمـۀ لالایـی را |